«پیغمبر اسلام(صلی الله و علیه وآله): هر وقت‌ اخلاق قومی از دسـت رفت آن قوم را منقرض- شده باید دانست!»


ارزش انسان

هر‌ وقت ملتی از جاده ی‌ تقوی‌ و فضیلت مـنحرف گردید و اعتنائی به راسـتی و حـق و عدالت نکرد آن ملت‌ دیگر قابل بقاء و زیست نخواهد بود.

«ساموئیل اسمایلز»  صورت و سیرت زیبائی بر دو گونه است: صوری و معنوی، در قسم اول‌ میزان‌ نه آنست که فقط از یک عضو از اعضاء صورت بحسن و زیـبائی آراسته باشد؛ چه افراد نادری یافت‌ می گردند که حتی فاقد زیبائی برخی از اعضاء صورت باشند، بلکه ملاک‌ حسن‌ صوری، تناسب و همآهنگی خاصی است که میان اعضاء وجود داشته باشد.

در چنین صـورتی رمـز زیبائی وجود خواهد داشت، و اگر این تناسب و همآهنگی وجود نداشته باشد می گویند فلان کس مثلا‌ دارای‌ چشم زیبائی است، بدون اینکه کلمه ی زیبائی به طور مطلق‌ درباره او گفته شود.

در این جهان هر موجودی برای هدفی آفریده شده اسـت،کمال و سعادت او نیز در رسیدن‌ به همان‌ هدف و مقصود است، انسان‌ هم‌ که موجودی از موجودات این جهان‌ است از خلقت و آفرینش او هدف و مقصودی در نظر گرفته شده است، هدف نهائی انسان‌ همان شخصیت بـارز انـسانیت و مقام عبودیت است البته رسیدن‌ به هر‌ مقصودی طریق و راه مخصوصی دارد که می بایستی از همان طریق براه افتاد. راهی که آدمی را به هدف او یعنی: «انسانیت» می رساند مجموعه ‌ای است از دستوراتی که بنام «اخلاق» خوانده مـی شود.

در زیبائی مـعنوی عـینا همینطور است، یعنی در برابر شکل صوری؛ حقیقتی بنام سیرت وجود دارد‌؛ این‌ صورت درونی مانند صورت خارجی زشتی و زیبائی دارد، چه او نیز دارای اعضاء و اجزاء معنوی است.

ممکن است برخی از اجزاء روحـی مـا زشت و ناپسند باشد، چنانچه برخی دیگر‌ از‌ آنها‌ ممکن است نیکو و پسندیده باشد‌؛ ولی‌ رمز‌ زیبائی سیرت در آن است که اعتدال خاصی میان صفات‌ و عواطف ما وجود داشته باشد، نتیجه ی ایـن تـعدیل صـفات آنست که‌ زمام‌ و اختیار‌ صـفات را در عـهده ی خـود داشته به آسانی و راحتی‌ بتوان‌ آنها را کنترل نمود یعنی هنگامی که عقل فرمان می دهد که‌ قوه غضب قیافه ی خود را ظاهر سازد؛ از جاده ی‌ حـق‌ و اعـتدال‌ خـارج نشویم.

و همچنین گاه شهوت، از حصار عفت قدم بـیرون‌ نـگذاریم. همچنین در مورد سایر احساسات‌ و غرائز تعادل و همآهنگی را رعایت کنیم اگر این تناسب و انضباط میان تمام‌ صفات‌ روحی‌ ما وجـود داشـته بـاشد دارای «اخلاق پسندیده» خواهیم بود.

اگر برجستگی‌ و امتیازی‌ در یکی و دوتا از اوصـاف روحی باشد، در چنین صورتی‌ گویند: فلانی سخاوت داشته و یا اینکه‌ متواضع‌ 

است‌، ولی هرگز نمی گویند: «اخلاق‌ پسندیده» دارد، چه از یـک گـل بـهار نخواهد‌ شد‌ گرچه‌ گل در هر حال مطبوع و زیبا است.



آذین کلام وادب (پرسش مهر )18

تفاوت های اخلاق و آداب را می توان چنین برشمرد:  اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانى بحث مى‏كند ولى آداب مربوط به افعال بدن است.  مسائل اخلاقى همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولى آداب در زمان‏هاى مختلف متغیر و متفاوتند.  مسائل اخلاقى از نظر مكان نیز ثبات داشته و در هر شهر و هر كشورى یكسان مى‏باشند، اما آداب در شهرها و كشورهاى مختلف، تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مكان است. مردم دنیا در معناى ادب با یك دیگر تفاوت و اختلاف ندارند اما در مصداق آن هر ملتى با ملت دیگر تفاوت دارد.  اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است، ادب هر شخصى نشان دهنده فضیلت‏ها یا رذیلت‏هاى اخلاقى اوست.  در روایات اسلامى به آداب بیش از اخلاق اهتمام داده شده است.  مسائل اخلاقى قابل استدلال عقلى مى‏باشند ولى براى آداب استدلال عقلى وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم مى‏باشند. خواهى كه شوى خلاصه نوع بشر باید كه فراموش كنى نام پدر در فضل و ادب‏ كوش به میدان هنر از أهل كمال و معرفت گوى ببر
آذین کلام وادب (پرسش مهر )18

آثار دنیوی نیکی به پدر و مادر1. مرگ آسان: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: کسی که دوست دارد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان کند، صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکی کند.(1)
2. عمر زیاد می‌شود: « و الله یزید فی العمر.»(2) امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: نیکی به پدر و مادر عمر را زیاد می‌کند.
3. دچار فقر نمی‌شود: « . ولم یصبه فی حقاقه فقراً ابداً.»(3) در زندگی فقر به سراغ او نمی‌آید.
4. نتیجه نیکی به پدر و مادر: در دستورات اسلامی به ما سفارش کردند که به پدر و مادر خود احسان کنید تا فرزندان شما نسبت به شما نیکی کنند، چون این کار یک آموزش عملی است که فرزندانمان از ما می‌آموزند، لذا امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: به پدرتان احترام کنید که فرزندانتان به شما نیکی کنند.(4) 

آثار اخروی نیکی به پدر و مادر1. رضای الهی: وقتی که انسان به پدر و مادر خود احترام می‌کند و آن ها را از خود راضی می‌کند، نتیجه‌اش این می‌شود که خدا هم از او راضی می‌شود، لذا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « رضای خداوند در رضای والدین است.»(5)
2. در سایه عرش الهی: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: « حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ با خداوند مناجات می‌کرد، یک نفر را دید که زیر سایه عرش الهی است، از خداوند سؤال کرد این چه کسی است که زیر سایه عرش تو قرار گرفته است؟ خداوند فرمود: این کسی است که به پدر و مادرش نیکی کرده است.»(6)
3. به جهنّم نمی‌رود و جایگاهش بهشت است: عن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ : «لن یدخل النار البار بوالدیه.»(7)
یک نفر به حضرت عیسی(ع) گفت: ای معلّم خیر مرا به عملی راهنمایی کن که به بهشت بروم، فرمود: تقوای الهی را در آشکار و نهان داشته باش و به پدر و مادرت نیکی کن.(8)
4. در بهشت نزدیک انبیاء: پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « بین انبیاء و نیکی کننده به پدر و مادر یک درجه فاصله است.»(9)

آذین کلام وادب (پرسش مهر )18





«قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»؛ 


«[یعقوب] گفت: اى پسرک من! خوابت را براى برادرانت ‏حکایت مکن که براى تو نیرنگى 


مى‏اندیشند. زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است.»

  1. والدین باید روحیات فرزندانشان را نسبت به هم بشناسند تا بتوانند اعمال مدیریت کنند؛
  2. در پیش‌بینی‌های صحیح نسبت به مسایل مهم، گاهی اظهار سوء‌ظن و یا پرده‌برداشتن از خصلت‌ها مانعی ندارد؛
  3. دانسته‌ها و اطلاعات باید طبقه‌بندی شود و محرمانه از غیرمحرمانه جدا شود؛
  4. هرحرفی را به هرکسی نزنید؛
  5. کوشش کنید زمینه‌های حسادت شعله‌ور نشود؛
  6. کید و حیلۀ انسان، کاری شیطانی است؛
  7. در خانوادۀ انبیا، مسایل اخلاقی همچون حسد و حیله مطرح است؛

  8. شیطان با استفاده از ابزار درونی خودمان بر ما مسلط می‌گردد؛ مانند حسادت.



آذین کلام وادب (پرسش مهر )18



قصه حضرت يونس (عليه‌السلام)

اي خدا اي خالق ليل و نهار اي كه آلاء تو باشد بي‌شمار
از تو مي‌خواهم مدد اي مهربان تا بر گويم ز يونس چند داستان
نام او ذو الفنون و فرزن متي بود پيغمبر به شهر نينوا


چون كه شد سي سال از عمرش تمام گشت مبعوث رسالت بر انام
نام مبارك حضرت يونس(عليه‌السلام) چهار بار در قرآن مجيد ذكر شده است،[1] به علاوه در چند آيه ديگر، درباره اوصاف و سرگذشت وي بدون ذكر نامش سخن به ميان آمده،[2] و يك سوره قرآن (سوره دهم) به نام اوست.
حضرت يونس(عليه‌السلام) يكي از پيامبران بني اسرائيل است،[3] كه چهار هزار و هفتصد و بيست و هشت سال بعد از هبوط آدم(عليه‌السلام) متولد شد.
نام پدرش «متي» از عالمان و زاهدان وارسته و شاكر بود، به همين جهت خداوند به حضرت داوود (عليه‌السلام) وحي كرد كه همسايه تو در بهشت، متي پدر يونس(عليه‌السلام) است[4] و نام مادرش «تنجيس» بود.[5]
وي از ناحيه پدر از نواده‌هاي حضرت هود(عليه‌السلام) و از ناحيه مادر از بني اسرائيل بود.[6] به خاطر اينكه در شكم ماهي قرار گرفت با لقب «ذوالنون و صاحب الحوت» از او ياد شده. [7]
ابن بابويه گفته است: يونس(عليه‌السلام) را براي آن يونس (عليه‌السلام) گفته‌اند، كه چون بر قومش غضب كرد و از ميان ايشان بيرون رفت، به پروردگار خود انس گرفت، و چون به سوي قوم برگشت مونس ايشان گرديد.[8]
قبر وي هم اكنون در نزديك كوفه، در كنار شط، به نام مرقد يونس معروف است.[9]
رسالت حضرت يونس(عليه‌السلام)[10] 
شهر نينوا در منطقه موصل (در عراق كنوني) پايتخت دولت آشوريان به شمار مي‌رفت، اين دولت قدرت و استيلاي خود را بر بيشتر كشورهاي اسيا گسترش داد. نينوا در آن دوران، از غني‌ترين و بزرگترين شهرهاي مشرق زمين محسوب مي‌گشت و داراي جمعيتي بيش از صد هزار نفر بود.[11]
فراوني نعمت و ثروت بي حد و حصر، مردم آن سامان را به وسيله انجام كارهاي ناروا و گناهانشان به ورطه گمراهي كشاند، از طرفي مردم نينوا بت پرست بوده و به خداي متعال ايمان نمي‌آوردند.
خداوند يونس(عليه‌السلام) را به سوي آنان فرستاد. يونس(عليه‌السلام) در سي سالگي به نينوا رفته و دعوتش را آغاز نمود. آن‌ها را به ايمان به خدا و توبه و بازگشت از گناهانشان دعوت مي‌فرمود: ولي آنان بر انجام كارهاي خود پافشاري كرده و دعوت وي را نمي‌پذيرفتند، سي و سه سال از آغاز دعوتش گذشت، اما هيچكس جز دو نفر به او ايمان نياوردند، يكي از آن دو نفر دوست قديمي يونس(عليه‌السلام) و از دانشمندان و خاندان علم و نبوت به نام «روبيل» و ديگري عابد و زاهدي به نام «مليخا» بود.





آذین کلام وادب (پرسش مهر )18

۱- امروز صبح، مثل تمام صبح های دیگر ده سال اخیر، پدر بزرگ ۸۶ ساله‌ام بعد از برگشتن از پیاده روی صبحگاهی، گلی را که برای مادر بزرگم چیده بود به او داد. امروز صبح من با پدربزرگ به دیدن مادر بزرگ رفتم و وقتی او گل را روی سنگ قبر مادربزرگ گذاشت با حسرت گفت:” کاش وقتی زنده بود هر روز صبح برایش گل می‌چیدم”.

۲- امروز درست در تولد ۴۷ سالگی‌ام نامه خودکشی را که ۲۷ سالگی نوشته بودم مرور کردم. اگر آن روز همسرم دو دقیقه دیرتر خبر پدر شدنم را به من می‌داد اکنون من وجود نداشتم. ۱۹ سال از آن روز می‌گذرد و دخترم، دلیل زندگیم ۲۱ ساله است و دو برادر کوچک‌تر نیز دارد. هر سال در روز تولدم این نامه را مرور می‌کنم تا شاید بیشتر بابت داشته‌هایم شکر گزار باشم.

۳- بعد از آسیب دیدن کمرم، اخراج از کار و از دست دادن خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردیم مجبور شدیم برای ادامه زندگی به منزل پدر همسرم نقل مکان کنیم و درست همین دوران دخترم دچار بیماری کشنده‌ای شده بود و ما در دوره بدی قرار داشتیم. با خودم فکر می‌کردم من چقدر بدشانس و بد بختم که صدای همکارم توی گوشم پیچید. گریه می‌کرد و فریاد می‌زد ملیسای زیبایم در تصادف مرد” آن لحظه بود که حس کردم خیلی خوش شانس هستم.

۴- پنج سال بعد از مرگ همسرم یک روز صبح زوج جوانی به همراه ۳ فرزند کوچکشان مهمان من شدند. مرد با لبخندی به لب گفت: ” من کسی هستم که قلب همسر شما من را نجات داد، روزی نیست که برای سلامتی شما و آمرزش همسرتان دعا نکنم، واقعاً ممنونم.”

۵- هفته گذشته در مراسم خاکسپاری دوستم هلن نوبت به سخنرانی همسرش رسید. ” زندگی به سمت مرگ در حرکت است، هلن با علاقه زندگی کرد و در حالی دنیا را بدرود گفت که به کارهای مورد علاقه‌اش مشغول بود شاید اگر کاری که دوست داشت را انجام نمی‌داد الان زنده بود ولی در آن صورت درست زندگی نکرده بود”.


آذین کلام وادب (پرسش مهر )18

مدرسه به‌عنوان نماد آموزش و پرورش شامل نیروی انسانی آموزشی، پرورشی و اداری و برنامه‌های آشکار و پنهان آموزش و پرورشی، باید در پی آن باشد که دانش‌آموزان بیاموزند چه چیزی و کجا ارزش اخلاقی است؟ چه چیزی درست، خوب یا وظیفه است؟ خوب چیست؟ درست چیست؟ و.

برای دستیابی به هدفهای بالا لازم است مدرسه بایدها و نبایدهایی را در پیوند با رویکردهای آموزش و پرورش اخلاقی پی گیرد. در ادامه به برخی از این رویکردها و بایدها و نبایدها اشاره ای گذرا خواهیم داشت.

1ـ بخشی از آنچه به دانش‌آموزان، آموزش داده می‌شود باید فضایل اخلاقی و مناسبات انسان‌دوستانه در نهادهای مدنی و کنش‌های گروهی و رعایت هنجارهای اخلاقی در بهره‌بردن درست از محیط‌زیست و طبیعت باشد.

2ـ دانش‌آموزان، پدرها و مادرهای آنها باید در رویکردهای آموزش و پرورش اخلاقی مدرسه مشارکت داشته باشند.

3ـ رویکردهای آموزشی و پرورشی اخلاق باید گوناگون باشد. مدرسه باید از شیوه‌های گوناگون پرورش اخلاقی مانند برنامه‌های نمایشی، رسانه‌های چند کاره و ابزارهای چند رسانه‌ای،ٰ گفت‌وگو و. بهره گیرد.

4ـ رویکردهای آموزش و پرورش اخلاقی نباید صرفاً مستقیم باشد،.بلکه باید از رویکردهای غیرمستقیم نیز بهره ببرد.

5ـ افزون بر رویکردهای رفتاری اخلاق باید بر جنبه‌های ذهنی اخلاق و ارزش‌ها تأکید شود.

6ـ مدرسه باید دانش‌آموزان را توانمند سازد که استدلال و تحلیل اخلاقی داشته باشند.



آذین کلام وادب (پرسش مهر )18

ارزشهای اخلاقی موجب برتری وکمال انسان می شود. و بخاطر همین ارزشها، برتری انسان ها بستگی به اخلاق نیک وصفات پسندیده دارد. وبرای چنین انسانی که دارای اخلاق وکمال باشد ارزش و احترام فراوانی قائل هستند.

پیامبراکرم (ص) دارای چنین اخلاق و اوصاف نیک بود. قرآ ن مجید درخصوص اخلاق نیک آن حضرت می فرماید:

[65]اِنک لَعَلی خُلُق عَظیم.

یعنی ای رسول خدا تو دارای اخلاق بزرگ هستی.(21)

درتاریخ نوشته اندکه: یک روزی پیامبراکرم (ص) از مدینه منوره بیرون رفت مشاهده کردکه مردعربی سر چاه آبی نشسته و می خواهد برای شتران خود آب بکشد.

فرمود: آیا اجیر وکارگر می خواهی که برای شترانت آب بکشد؟ مرد عرب گفت بلی، برای هر دلو آبی که از چاه بکشید سه عدد خرما اُجرت می دهم. حضرت راضی شد و فرمود قبول می کنم. حضرت یک دلو آب کشید و سهعدد خرما اُجرت گرفت. تا اینکه آن حضرت هفت دلو دیگری آب کشید و د لو هشتم که رسید ریسمان پاره شود و د لو به داخل چاه افتاد.

مرد عرب با مشاهده این صحنه عصبانی شد، وجسارت کرد، وسیلی بصورت مبارک آن حضرت زد که چرا ریسمان را پاره کرده ودلو به داخل چاه افتاد.

پیامبراکرم (ص) دست مبارک خود را داخل چاه برد و د لو را بیرون آورد.

[66]

مرد عرب این حلم وحسن خلق را از پیامبراکرم (ص) دید، فهمید که آن حضرت بر حق بوده و کار خودش اشتباه.

ولذا رفت وکاردی که همراه داشت با آن کارد دستیکه بنا حق سیلی بصورت پیامبر خدا (ص) زده قطع نمود، وغش کرده برروی زمین افتاد. قافله ای ازآن راه گذشتند، دیدند دست این مرد عرب قطع شده و روی زمین افتاده است،آنان پیاده شدند وآب بصورت او پاشیدند، وقتی که بهوش آمدگفتتند: تورا چه شده است که روی زمین افتاده ای در حالی که دستت از بدن جدا شده؟

گفت: بصورت حضرت محمد (ص) سیلی زده ام، می ترسم که دچار عقوبت شوم! برخاست و دست قطع شده خود را بدست دیگری گرفت. و به خدمت رسول خدا (ص) آمد.

دید بعضی از اصحاب و یاران آن حضرت نشسته اند، گفتند: چه می خواهی؟

گفت: به پیامبر اکرم (ص) حا جتی دارم.

سلمان فارسی او را به خانه فاطمه «س» برد، دید پیامبر خدا (ص) نشسته و حسنین (ع) را روی زانوی مقدس خود جای داده.

مرد عرب عذر خواهی نمود از کاری که کرده است؟!

پیامبر اکرم (ص) فرمود: پس چرا دستت را قطع کردی؟

[67]

عرض کرد: یا رسول الله من دستی را که بصورت نازنین شما سیلی زده باشد نمی خواهم.

رسول اکرم (ص) مرد عرب را به دین اسلام دعوت فرمودند. مرد عرب عرض کرد: اگر شما پیامبر برحق هستید دست قطع شده مرا به حالت اول برگردان و شفا دهید آن وقت اسلام می آورم.

پیامبر اکرم (ص) دست قطع شده اش را بمو ضع خود گذارده فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم و نفسی کشید دست مبارک خود را بمو ضع قطع شده مالید، دست مرد عرب بحال اول خود برگشت. ومرد عرب قبول اسلام کرد.(22)

اخلاق و صفات پسندیده پیامبر اکرم آنقدر فراوان است که خود کتاب مستقلی می خواهد، و ما به همین اندازه بسنده کرده و این قسمت از بحث را به پایان می بریم امیدواریم که رضایت خوانندگان محترم را جلب کرده باشیم.

(21)- قرآن مجید، سوره قلم، آیه 4.(22)- منتخب التواریخ، ص 859.
آذین کلام وادب (پرسش مهر )18

جوانان و نوجوانان در هر جامعه ای منابع و گنج های نهفته ای هستند که اگر متولیان امور، سرمایه گذاری لازم را انجام دهند و با رفتار حکیمانه و احترام به نیازها و در نظر گرفتن شخصیت آن ها، به اهداف مطلوب و ایده آل خود هدایت نمایند، علاوه بر این که آنان را از گزند انحراف و بی هویتی و آسیب های جامعه مصون می دارد، قلب های پاک و زلال آن ها را به سوی نیکی ها و اخلاق پسندیده رهنمون داشته و جامعه آینده را از نظر سلامت و حفظ ارزش ها، بیمه می نماید. 
امام صادق (ع) در مورد سرمایه گذاری معنوی برای نسل جوان و حفاظت آن ها از انحراف و کج اندیشی، می فرماید: «نوجوانان خود را با احادیث ما آشنا نمائید قبل از این که مُرجعه (که یکی از گروه های منحرف عصر ایشان بود) بر شما پیشی گیرند.»(تهذیب الأحکام، ج 8، ص 111)
شیوه رفتاری آن امام همام با جوانان، و همچنین سخنان و دستور العمل های ایشان در مورد جوانان و برخورد با آنان، بزرگداشت شخصیت آن ها، توجه به استعداد و صلاحیت آنان، احترام به نیازهای فردی و اجتماعی و همچنین رفتار سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوی آن حضرت بود و همین امر باعث شیفتگی آنان به رهبر خویش گردیده بود.
آن حضرت به سرعت پذیرش مکارم اخلاقی در جوانان توجه کرده و در همین زمینه به ابوجعفر؛ مؤمن طاق (یکی از شاگردان مبرز ایشان) می فرماید:«بر تو باد تربیت جوانان، زیرا آنان زودتر از دیگران نیکی ها را می پذیرند.»( کافی، ج 8، ص 93)



آذین کلام وادب (پرسش مهر )18


پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) در تربیت انسان ها، موفقیت های شایانی داشت، به گونه ای که در زمان کوتاهی، دایره تربیتی ایشان از جزیرة العرب، که مردم آن تا آن زمان در خشن ترین حالات زندگی می کردند، گذشت و آوازه آن به مناطق بسیار دوردست رسید. برای این توفیق، دلایل زیادی می توان برشمرد که برخی از آنها عبارتند از:

الف. ویژگی های اخلاقی و رفتاری پیامبر

1. مهربانیِ با مؤمنان و دوستان: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ) (فتح: 29); محمّد فرستاده خداست و کسانی که با اویند بر کافران سرسخت و در میان خود مهربانند.

(عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ) (توبه: 128); به رنج افتادنتان بر او گران و دشوار است; به شما دلبسته است و به مؤمنان دلسوز و مهربان.

2. جانفشانی در ترویج دین و تربیت اخلاقی مردم: (فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً) (کهف: 6); شاید تو بر پی آنان، اگر به این سخن ایمان نیاورند، خود را از اندوه خواهی کشت.

3. فروتنی و تواضع در دعوت مردم به ایمان: (فَبَِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ) (آل عمران: 159); به خاطر مهر و بخشایشی از خداست که برای ایشان نرم شدی، و اگر درشتخوی و سخت دل بودی از گِردت پراکنده می شدند.

4. برخورداری از شخصیتی والا و اخلاقی نیکو: (وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم.) (قلم: 4)

این همه موجب شد تا پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) بتواند در هدف و راه خویش توفیق یابد.
 


آذین کلام وادب (پرسش مهر )18
نزدیک به 4 دهه است که در سطح دنیا آموزش مهارت های زندگی از کودکی مورد توجه قرار گرفته و این دوره آموزشی در 2 گروه مهارت های عام شامل خودآگاهی، همدلی، ارتباط موثر، روباط بین فردی موثر، کنترل خشم، مقابله با هیجان های منفی، آموزش حل مساله، تصمیم گیری، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و مدیریت زمان از یک سو و مهارت های خاص مانند آموزش مذاکره، آموزش کار گروهی، آموزش پیش و پس از ازادواج، مدیریت بحران، پیشگیری از آسیب های روانی، کاهش سوء مصرف مواد و. است، اما در کشور ما حدود یک دهه است که به این موضوع توجه ویژه ای شده اما نه در سطح کلان کشوری و بیشتر در سطح آموزش به متخصصان امر به صورت کارگاه

آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟
  1. آنتونی جی. دی آنجلو: اشتیاق‌تان برای یادگیری را توسعه دهید، تا هرگز در راه رشد و تعالی متوقف نشوید.
  2. آلبرت اینشتین: تنها چیزی که در یادگیری من تداخل ایجاد می‌کند، تحصیلاتم است.
  3. لوسییوس آنائوس سنکا: تا زمانی که زندگی می‌کنید، یاد بگیرید که چگونه زندگی کنید.
  4. ویکتور هوگو: هر کس درب مدرسه ای را باز کند، درب زندانی را بسته است.
  5. تئودور روزولت: کسی که هرگز به مدرسه نرفته است، ممکن است از واگن باری سرقت کند، اما اگر او دارای تحصیلات دانشگاهی باشد، ممکن است همه راه آهن را سرقت کند.
  6. بنجامین فرانکلین: اگر کسی کیف پولش را بر سرش خالی کند، هیچ کسی نمی‌تواند آن را از او دور کند. سرمایه‌گذاری برای دانش بهترین بهره را به همراه دارد.
  7. آلبرت اینشتین: هنر عالی معلم ترغیب لذت در بیان خلاق و دانش است.
  8. ارسطو: ریشه های آموزش تلخ، اما میوه هایش شیرین است.


آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟

ثیر و فواید قصه خواندن برکودکان 

کودکان از طریق داستان ها و افسانه ها با حقایق و تجربه های زندگی آشنا می شوند. تأثیرپذیری از شخصیت های قصه، تقویت قدرت فهم و بیان، پرورش خلاقیت، آموزش زبان و افزایش گنجینه واژگان کودکان نیز از دیگر تأثیرهای آموزشی و تربیتی داستان سرایی به شمار می روند. در واقع داستان خلاقیت گسترده ای است که با آن هر فردی می تواند عقاید به ظاهر نامعقول را بازیابی و آن ها را جایگزین و استفاده سازنده از آن ها را مطرح کند.

  

داستان سرایی به مثابه تدبیری مداخله ای برای آموزش می تواند دانش آموزان را به کشف معنای منحصر به فرد بودن خود ترغیب کند و توانایی آن ها را برای برقراری ارتباط واقعی بین افکار و احساسات افزایش دهد. مهارت های کلامی می تواند توانایی دانش آموزان را برای حل و فصل اختلاف بین فردی به صورت آرام و توأم با بحث و گفت و گو افزون سازد. بیان داستان و نیز گوش فرا دادن به آن دانش آموزان را به بهره گیری از تخیلاتشان تشویق می کند. این تخیل قوی می تواند اعتماد به نفس و انگیزش شخصی را در دانش آموزان افزایش دهد، زیرا آنان خود را برای نیل به امیال و آرزوهایشان شایسته و توانا تصور می کنند.

 

تاثیر قصه گویی بر درمان مشکلات رفتاری کودکان

 قصه ها می تواند از نظر تربیت اجتماعی، عاطفی و اخلاقی در کودک نیز موثر واقع شوند

 قصه ها می تواند از نظر تربیت اجتماعی، عاطفی و اخلاقی نیز موثر واقع شوند و بسیاری از مقررات، هنجارهای اجتماعی و دستورالعمل های زندگی را منتقل کنند. چگونگی روبرو شدن با مشکل ها، حل آن ها و بسیاری از الگوهای رفتاری در گروه ها و طبقه های مختلف اجتماعی و سنی در داستان ها بیان می شود. اگر والدین یا درمان گران قادر به فهم افکار سری کودک یا شناسایی احساس های پنهان او باشند، هر اندازه تفسیرهای انجام شده نیز درست باشند، باز این فرصت از کودک گرفته می شود که خود از طریق شنیدن پی در پی داستان و تفکر درباره آن به احساس رویارویی موفقیت آمیز با مشکل خود دست یابد. به همین دلیل است که رویکردهای داستانی به روان درمانی تأکید دارد و قصه ها در چگونگی رفتار و واقعیت های کودکان نقش موثری ایفا می نماید. قصه ها به کودکان راه حل هایی ارائه می دهند که غیرمنتظره و شگفت انگیز و در عین حال شدنی و مثبت هستند. تلاش پژوهش گران و درمان گران منجر به استفاده از ادبیات و قصه و قصه درمانی شده است. 

 



آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟


داشتن رفتارخوب

به کودک خود بیاموزید که از کلماتی مانند " لطفا " " از شما متشکرم " استفاده کند چون برای کودک مهم است مودب باشد. دکتر آدامز خاطر نشان می کند استفاده از کلماتی مانند " سپاس " یا " ببخشید " در شرایط مناسب، مهربانی و احترام را گسترش می دهد.

داشتن مهارت های ارتباطی

مهم است کودک بتواند مکالمه خوبی داشته باشد. معرفی مودبانه، ارتباط چشمی با طرف دیگر، گوش دادن و به اشتراک گذاری مناسب ، چیزهای بحرانی در مکالمه خوب هستند که می توانید به کودک آموزش دهید.

کنترل احساسات 

زمان هایی وجود خواهد داشت که کودک ممکن است احساس اضطراب کند و بخواهد کاری انجام دهد یا صحنه ای درست کند. چون این روش درست رفتار کردن برای بزرگ تر شدن آن ها نیست. بنابراین، به کودک یاد دهید چگونه احساسات خود را در شرایط خاص کنترل کند. مهارت اجتماعی کودکان آموزش مفاهیم اجتماعی به کودکان

ادامه مطلب.داشتن صبر



آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟


مسئولیت پذیری واقعاً سخت است و برای خود من بسیار زمان برد تا بتوانم مسئولیت صدرصدی تمام جنبه های زندگیم را بپذیرم و از آن موقع به بعد شاهد رشد چشمگیری در زندگیم بوده ام.

تا به حال به این فکرد کرده اید که چرا مسئولیت پذیری تا این اندازه سخت است؟

چون برای ما خیلی راحت است که افراد و شرایط دیگر را مقصر بدانیم و وقتی این گزینه را انتخاب کنیم می پذیریم که دولت، افراد، و شرایط دیگر در زندگی من مقصر هستند و من تقصیری ندارم بنابراین لازم نیست هیچ اقدامی هم بکنم. اما اگر مسئولیت پذیر باشیم و بگوییم که مقصر اصلی خودم هستم کار برای ما سخت تر می شود چون باید اقداماتی را برای بهبود زندگی خودمان انجام دهیم.


آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟
 بچه‌های بزرگ‌تر را مسئول شناسایی مواد لازم و هفتگی کنید و بودجه‌ی لازم را در اختیارشان بگذارید. آنها با تهیه‌ی فهرست بر اساس بودجه‌ای که در اختیار دارند، حساب‌وکتاب را تمرین می‌کنند. البته اقلام اری شده را بررسی کنید و مطمئن بشوید پولی که به فرزندتان داده‌اید به درستی خرج شده است. ‌   هنگام فرزندان را همراه خود ببرید و آنها را با مواردی مانند کیفیت، قیمت، ارزش غذایی، ملاحظات اقتصادی و مانند آن آشنا کنید. با این کار آنها می‌فهمند که چرا خوراکی‌ها و اقلام اطراف صندوق و در مسیر خروج انتخاب‌های خوبی نیستند.   هنگام شستن لباس‌ها از بچه‌ها در جدا کردن لباس‌های رنگی کمک بگیرید. وقتی کمی بزرگ‌تر شدند کار با ماشین لباسشویی را به آنها یاد بدهید و شستن لباس‌ها را به آنها بسپارید. همچنین می‌توانید برای تا و مرتب کردن لباس‌های شسته شده از آنها کمک بگیرید.   یکی درس‌ مهم دیگر، نگرش مثبت است. وقتی بچه‌هایم خردسال بودند، به آنها لباس شنا می‌پوشاندم و یک تشت آب گرم، صابون و اسفنج به آنها می‌دادم، خدا می‌داند چه لذتی از تمیز کردن کف آشپزخانه می‌بردند! بعد از آن نوبت به حمام کردن می‌رسید. با یک تیر دو نشان می‌زدم، هم آشپزخانه‌ام تمیز 
آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟
در آموزش مهارت های زندگی، هدف اصلی تغییر رفتار مخرب به سازنده است. این مهارت ها باید از دوران پیش از دبستان شروع شود و به نوعی در مدرسه و سربازی و دانشگاه و حتی مراحل بعدی زندگی در اجتماع، مداوم آموزش و بازآموزی انجام بگیرد اما متاسفانه هم به دلیل ناآگاهی والدین از اصول فرزندپروری و هم اهمیت ندادن به این جنبه بسیار مهم آموزشی از سنین پیش از دبستان، این مهارت ها از کودکی در وجود کودکان نهادینه نمی شود و امکان یادگیری آسان آنها در کودکی از بین می رود.
در آموزش و پرورش متاسفانه بیشترین تمرکز بر قسمت آموزش و کسب مهارت های ابزاری و شناختی (سواد) است تا ابعاد دیگر پرورش روانی و اجتماعی مثل آموزش مهارت های زندگی با افزایش دانش تئوری و نیز انجام تکراری و مداوم یک عمل، مهارت و تسلط ما در آن زمینه روز به روز در بیشتر موارد بهینه و مطلوب می شود (مصداق کار نیکوکردن از پرکردن) است. به بیان دیگر، مهارت های زندگی شبیه جعبه ابزار با ابزارهای مختلف مثل انبردست، آچار و. هستند.
حال اگر جعبه ابزار یک کودک به جای مجهزبودن به ابزار مختلف فقط شامل چند ابزار محدود و ناکارآمد باشد، در مواجهه با پیچ های زندگی، توان انتخاب زیادی نخواه داشت و به صورت غریزی و ابتدایی سعی در حل مشکلات خواهدکرد مانند گریه کردن برای به دست آوردن همه چیز، داد و بیدادکردن و کتک زدن و.

آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟

پسر بچه‌ی کنجکاوی متوجه شد که خورشید صبح‌ها در آسمان ظاهر و شب‌ها ناپدید می‌شود.

او حیران بود که خورشید به کجا می‌رود و برای همین سعی کرد غروب خورشید را کاملاً تماشا کند. اما باز هم نتوانست بفهمد خورشید به کجا می‌رود.

سپس متوجه شد که پرستارش هم صبح‌ها سروکله‌اش پیدا می‌شود و شب‌ها می‌رود. روزی از پرستارش پرسید که شب‌ها کجا می‌رود. پرستار پاسخ داد: «به خانه‌ام می‌روم».

پسر بچه با ربط دادن آمدن و رفتن پرستارش به آمدن روز و شب نتیجه گرفت که رفتن پرستار سبب می‌شود خورشید هم به خانه برود.

***

به نظرم داستان ساده‌ایست و در عین‌حال پُرتکرار.

اگر کودک را افراد یک جامعه در نظر بگیریم و رفت و آمد خورشید را رخ‌ دادن پدیده‌های مختلف تصور کنیم، می‌بینیم که این ماجرا بارها و بارها چه در طول تاریخ و چه در زندگی روزمره‌ی ما نیز تکرار شده و می‌شود.

رویدادی را می‌بینیم و بعد به ساده‌ترین شکل ممکن برای آن تنها یک علت پیدا می‌کنیم.

اتفاقی چندین بار رخ می‌دهد می‌گردیم ببینم همزمان با آن و یا قبل و بعد از آن چه چیز دیگری اتفاق می‌افتد، سپس آن دو اتفاق را به ساده‌ترین شکل ممکن به یکدیگر ربط می‌دهیم.

شاید این موارد در ابعاد و مسایل شخصی تبعات و هزینه‌ی کمی داشته باشد ولی وقتی چنین تفکر و نگاهی گسترده می‌شود و یک جامعه را دربرمی‌گیرد، دیگر نمی‌توان خیلی ساده از کنار آن گذشت.

اگر چنین ساده‌اندیشی‌ها و تک بعدی دیدن پدیده‌هایی که اتفاق می‌افتد، در سطح وسیع و گسترده‌ای وجود داشته باشد، و افراد نیز به آن سخت باور داشته باشند، حاصلش تعصبی خشک می‌شود.

تعصب راه بر راه‌حل‌های دیگر می‌بندد و احتمال وجود آنها را صفر می‌داند.




آموختن چه مهارت‌هایی برای زندگی مهم‌تر است؟

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش

که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم

بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد

شاد بودن هنر است گر به شادیه تو دلهایه دگر باشد شاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

ژاله اصفهانی



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

در حقيقت آموزش و پرورش به مثابه درختي تنومند است كه براي تغذيه و باروري ميوه هايش نيازمند استفاده از منابعي است كه با هماهنگي و مساعدت، موجبات رشد آن را فراهم مي آورند. از سوي ديگر عناويني چون خلاقيت نقادي و نقدپذيري، بارش فكري، مهارت هاي زندگي، تغذيه و بهداشت فردي و جمعي، مدرسه ي شاد زماني در مدارس عملياتي خواهد شد كه تمامي عناصر اين مجموعه به باور لازم برسند و تحول و تغيير را به عنوان يك اصل در نظر بگيرند. شادماني احساسي است كه زندگي را چيزي خوب مي داند. شادماني به مفهوم دوام لحظات شاد ديروز، روحيه ي سرخوش امروز و زمان دشوار فرد است. آنچه اشخاص آن را شادي تجربه مي كنند نه يك شادي زودگذر بلكه يك احساس عميق و اين باور است كه به رغم مشكلات امروز همه چيز خوب است،يا به خوبي برگزار خواهد شد 

.انساني شاد است كه از زنده بودن خود احساس رضايت و خوشبختي كند،


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

زندگی فاطمه(س) چنان سرشار از جنبه های مهربانانه و عطوفت آمیز است که ذکر تمامی مصادیق آن مجالی دیگر

 می طلبد اما می توان این جنبه ها را در چند دسته کلی خلاصه کرد و به هرکدام از آنها تا حدی اشاره نمود.

دوران کودکی فاطمه(س) سرشار از سختی ها و مرارت ها بود و البته این موضوع، اقتضای طبیعی بنای عظیمی بود که پدر وی قصد بنانهادن آن را داشت. اما با این حال عطوفتی که درفضای روابط بین افراد این خاندان موج می زد به حدی فضای خشونت بار عصر جاهلی را از مهر آکنده بود که ظرفیت اندک آدمیان تندخو، قدرت تحمل آن را نداشت. نمونه های بسیاری را در تاریخ دوران صدر اسلام می توان یافت که به پیامبر(ص) به خاطر محبت و علاقه 

ای که به فرزندان و نزدیکان خود ابراز می کرده اعتراض شده است.

احادیث بیشماری درکتاب های مختلف ذکر شده است که نشان می دهد پیامبر(ص) آن قدر فاطمه(س) را می بوسیده که رشک و اعتراض دیگران برانگیخته می شده است.

طبری در «دلایل الامامه» آورده است: عایشه درحالی که پیامبر(ص) فاطمه(س) را می بوسید سر رسید و پرسید ایسول خدا آیا او را دوست داری؟ پیامبر(ص) فرمود: « به خدا قسم اگر شدت علاقه مرا به او می دانستی، او را بیشتر دوست می داشتی.

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

???? ???? مواقع شادی،ستایش خدا
???? ???? مواقع سخت،یافتن خدا
???? ???? مواقع آرام،پرستش خدا
???? ???? مواقع دردناک ، اعتماد به خدا ???? ???? و در تمامی مواقع تشکر از
” خدا ”


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.


در زمان موسی علیه السلام خشکسالی پیش آمد!آهوان در دشت،

خدمت موسی علیه السلام  رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن!

موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!

خداوند فرمود: موعد آن نرسیده، موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

زیباساز



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

 داستان آموزنده «رازی برای شادی»

 

 او ثروتمندترین فرد شهر بود، اما زندگی شادی نداشت. همۀ خویشاوندان و دوستانش از او قرض گرفته، اما هرگز پس نداده بودند. او از این موضوع خیلی غمگین بود. روزی خویشاوندان و دوستانش را به مهمانی دعوت کرده بود، اما در همان شب سارقان به خانه اش دستبرد زدند. او اصلا نمی فهمید مردم شهرش که او با آنها آن قدر مهربان بود، چرا با او چنین رفتاری می کنند.
بعد از این ماجرا او هر روز غمگین تر و غمگین تر می شد. تا این که روزی یک راهب پیر پس از سفری طولانی به خانۀ او رسید.
مرد ثروتمند حکایت رنج و ناراحتی اش را به راهب پیر گفت. راهب لبخندی زده و گفت: من رازی را در معبدی در بالای کوه گذاشته ام. آیا مایل هستی برای گرفتن آن با من بیایی؟ اما باید بدانی که راه خیلی دور است و باید هزینه و توشۀ کافی برای سفر با خود برداری.
او پذیرفت و از پی راهب به راه افتاد. راه واقعاً بسیار طولانی بود. آنها از چندین دهکده گذشتند و کوه ها و دره های زیادی را پشت سر گذاشتند. در راه با مردم فقیر زیادی برخورد می کردند و راهب معمولا از او می خواست که به آنها صدقه بدهد. پولی که مرد با خود برداشته بود، روز به روز کمتر می شد و او نگران می شد که اگر پولش ته بکشد، چه کار باید بکند.
راهب متوجه نگرانی او شد و گفت: نگران نباش. من به تو قول داده ام که بعد از رسیدن به معبد بالای کوه، با شادی به خانه بازگردی.
او پس از شنیدن حرف راهب، با طیب خاطر و بدون نگرانی همۀ پولش را در راه به مردم فقیر صدقه داد.
سرانجام آنها به معبد رسیدند. مرد با عجله و بلافاصله از راهب درخواست کرد که راز شادی را به او بدهد.
راهب گفت: من راز شادی را به تو داده ام.
او با تعجب زیاد گفت: کی چنین چیزی به من دادی؟ چرا من متوجه نشدم؟
راهب گفت: فعلاً که اینجا هستی، چند روزی در اینجا بمان.
مرد ناچار پذیرفت و چندین روز در معبد ماند. اما کم کم از برگزاری روزانۀ مراسم دعا خواندن و قرائت کتاب مقدس توسط راهب های بودایی احساس بی قراری و ناراحتی کرد. به راهب مراجعه کرد و از او خرج و توشه ای درخواست کرد تا بتواند به خانه و شهرش برگردد.
راهب این بار هم به او گفت: من خرج سفر تو را قبلاً داده ام.
مرد دیگر مطمئن شد که راهب پیر یک دروغگو است. با ناراحتی معبد را ترک کرد و از دامنۀ کوه سرازیر شد. بعد از کمی طی راه، دیروقت شد. او خسته و گرسنه بود اما هیچ پولی نداشت و نمی دانست چه کار باید بکند.
در این هنگام دهقان پیری او را دید و گفت: شما همان کسی هستید که به من کمک کردید. اینجا چه کار می کنید؟
مرد به خاطر نیاورد که کی به این پیرمرد کمک کرده است. دهقان پیر با او مثل خویشاوند خود برخورد کرد و شب او را در خانه اش مهمان کرد.
روز بعد، مرد به راهش ادامه داد. در راه وقتی به مشکلی بر می خورد، افرادی که قبلاً به آنها کمک کرده بود، به دادش رسیدند. وقتی سرانجام بدون هیچ پولی، اما شاد و خوشحال به خانه اش رسید، ناگهان متوجه شد که پیرمرد راست می گفت و راز شادی را به او داده است. آن راز ساده این بود که اگر با شادی و طیب خاطر به دیگران کمک کنی، این شادی و خوشحالی خیلی زود به خودت باز می گردد. مرد ثروتمند به خاطر آورد که در گذشته، همیشه به امید جبران شدن، به دیگران کمک می کرد و همین انتظار و برداشت نیز به خودش بر می گشت.

 

منبع:bartarinha.ir



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.


معرفی الگوهای مناسب علمی، ورزشی، فرهنگی به دانش آموزان
توجه به بهداشت روانی و جسمی دانش آموزان
برگزاری جنگ خنده در مراسم صبحگاهی یا اعیاد که با گفتن لطیفه های مناسب و اخلاقی باعث ایجاد شور و نشاط و تخلیه هیجانی می شود.
ایجاد تابلوی اعلانات تحت عنوان ایستگاه خنده که شامل شعرهای شادی آفرین و لطیفه های مناسب می باشد.



عکسهای متحرک عاشقانه جدید       عکس عاشقانه گیف | جدیدترین عکس های متحرک عاشقانه واقعی GIF      عکس پروفایل گل های رز زیبا و رویایی عاشقانه و فانتزی



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

این لاله که روی پرچمت دوخته است صد داغ درون سینه اندوخته است گریان شده‌ای چو شمع، ایران عزیز! پروانه‌ی سرفراز تو سوخته است

پایان تو نیست غصه جانکاهت تا صبح ظهور ادامه دارد راهت فرمانده قلب‌های عاشق هستی سرتاسر عالم است اردوگاهت

این غصه‌ هولناک، پایان تو نیست این پیکر چاک‌چاک، پایان تو نیست در خاطر ژرف آسمان می ماند پرواز عقاب؛ خاک پایان تو نیست

درسوگ تو اشک دم به دم می جوشد بی وقفه و بی شمار غم می جوشد هر قافیه بر تن رباعی زخمی است خون است که از دل قلم می جوشد

مرضیه صادقی

چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

به پا گر خَلَد خاری آسان برآید-

چه سازم به خاری که در دل نشیند!

از لحظه‌ای که خبر فاجعه ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدم، مفهوم این عبارات بالا ذهنم را رها نمی‌کند: چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ و ازخود می پرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و هرگرایشی؟ انهدام؟

باری… ایران بار دیگر یکی از فرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد. شخصیتی که سدٌی سترگ در برابر خون آشامان داعش برآورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت. من نیز در اندوه عمیق ازدست دادن آن انسانی که شخصاً دورادور دوست می داشتمش، سوگوارم.


چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

این لاله که روی پرچمت دوخته است صد داغ درون سینه اندوخته است گریان شده‌ای چو شمع، ایران عزیز! پروانه‌ی سرفراز تو سوخته است

پایان تو نیست غصه جانکاهت تا صبح ظهور ادامه دارد راهت فرمانده قلب‌های عاشق هستی سرتاسر عالم است اردوگاهت

این غصه‌ هولناک، پایان تو نیست این پیکر چاک‌چاک، پایان تو نیست در خاطر ژرف آسمان می ماند پرواز عقاب؛ خاک پایان تو نیست

درسوگ تو اشک دم به دم می جوشد بی وقفه و بی شمار غم می جوشد هر قافیه بر تن رباعی زخمی است خون است که از دل قلم می جوشد

مرضیه صادقی

چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

به پا گر خَلَد خاری آسان برآید-

چه سازم به خاری که در دل نشیند!

از لحظه‌ای که خبر فاجعه ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدم، مفهوم این عبارات بالا ذهنم را رها نمی‌کند: چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ و ازخود می پرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و هرگرایشی؟ انهدام؟

باری… ایران بار دیگر یکی از فرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد. شخصیتی که سدٌی سترگ در برابر خون آشامان داعش برآورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت. من نیز در اندوه عمیق ازدست دادن آن انسانی که شخصاً دورادور دوست می داشتمش، سوگوارم.


چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش

که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم

بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد

شاد بودن هنر است گر به شادیه تو دلهایه دگر باشد شاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

ژاله اصفهانی



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

در حقيقت آموزش و پرورش به مثابه درختي تنومند است كه براي تغذيه و باروري ميوه هايش نيازمند استفاده از منابعي است كه با هماهنگي و مساعدت، موجبات رشد آن را فراهم مي آورند. از سوي ديگر عناويني چون خلاقيت نقادي و نقدپذيري، بارش فكري، مهارت هاي زندگي، تغذيه و بهداشت فردي و جمعي، مدرسه ي شاد زماني در مدارس عملياتي خواهد شد كه تمامي عناصر اين مجموعه به باور لازم برسند و تحول و تغيير را به عنوان يك اصل در نظر بگيرند. شادماني احساسي است كه زندگي را چيزي خوب مي داند. شادماني به مفهوم دوام لحظات شاد ديروز، روحيه ي سرخوش امروز و زمان دشوار فرد است. آنچه اشخاص آن را شادي تجربه مي كنند نه يك شادي زودگذر بلكه يك احساس عميق و اين باور است كه به رغم مشكلات امروز همه چيز خوب است،يا به خوبي برگزار خواهد شد 

.انساني شاد است كه از زنده بودن خود احساس رضايت و خوشبختي كند،


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

زندگی فاطمه(س) چنان سرشار از جنبه های مهربانانه و عطوفت آمیز است که ذکر تمامی مصادیق آن مجالی دیگر

 می طلبد اما می توان این جنبه ها را در چند دسته کلی خلاصه کرد و به هرکدام از آنها تا حدی اشاره نمود.

دوران کودکی فاطمه(س) سرشار از سختی ها و مرارت ها بود و البته این موضوع، اقتضای طبیعی بنای عظیمی بود که پدر وی قصد بنانهادن آن را داشت. اما با این حال عطوفتی که درفضای روابط بین افراد این خاندان موج می زد به حدی فضای خشونت بار عصر جاهلی را از مهر آکنده بود که ظرفیت اندک آدمیان تندخو، قدرت تحمل آن را نداشت. نمونه های بسیاری را در تاریخ دوران صدر اسلام می توان یافت که به پیامبر(ص) به خاطر محبت و علاقه 

ای که به فرزندان و نزدیکان خود ابراز می کرده اعتراض شده است.

احادیث بیشماری درکتاب های مختلف ذکر شده است که نشان می دهد پیامبر(ص) آن قدر فاطمه(س) را می بوسیده که رشک و اعتراض دیگران برانگیخته می شده است.

طبری در «دلایل الامامه» آورده است: عایشه درحالی که پیامبر(ص) فاطمه(س) را می بوسید سر رسید و پرسید ایسول خدا آیا او را دوست داری؟ پیامبر(ص) فرمود: « به خدا قسم اگر شدت علاقه مرا به او می دانستی، او را بیشتر دوست می داشتی.

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

???? ???? مواقع شادی،ستایش خدا
???? ???? مواقع سخت،یافتن خدا
???? ???? مواقع آرام،پرستش خدا
???? ???? مواقع دردناک ، اعتماد به خدا ???? ???? و در تمامی مواقع تشکر از
” خدا ”


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.


در زمان موسی علیه السلام خشکسالی پیش آمد!آهوان در دشت،

خدمت موسی علیه السلام  رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن!

موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!

خداوند فرمود: موعد آن نرسیده، موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

زیباساز



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

 داستان آموزنده «رازی برای شادی»

 

 او ثروتمندترین فرد شهر بود، اما زندگی شادی نداشت. همۀ خویشاوندان و دوستانش از او قرض گرفته، اما هرگز پس نداده بودند. او از این موضوع خیلی غمگین بود. روزی خویشاوندان و دوستانش را به مهمانی دعوت کرده بود، اما در همان شب سارقان به خانه اش دستبرد زدند. او اصلا نمی فهمید مردم شهرش که او با آنها آن قدر مهربان بود، چرا با او چنین رفتاری می کنند.
بعد از این ماجرا او هر روز غمگین تر و غمگین تر می شد. تا این که روزی یک راهب پیر پس از سفری طولانی به خانۀ او رسید.
مرد ثروتمند حکایت رنج و ناراحتی اش را به راهب پیر گفت. راهب لبخندی زده و گفت: من رازی را در معبدی در بالای کوه گذاشته ام. آیا مایل هستی برای گرفتن آن با من بیایی؟ اما باید بدانی که راه خیلی دور است و باید هزینه و توشۀ کافی برای سفر با خود برداری.
او پذیرفت و از پی راهب به راه افتاد. راه واقعاً بسیار طولانی بود. آنها از چندین دهکده گذشتند و کوه ها و دره های زیادی را پشت سر گذاشتند. در راه با مردم فقیر زیادی برخورد می کردند و راهب معمولا از او می خواست که به آنها صدقه بدهد. پولی که مرد با خود برداشته بود، روز به روز کمتر می شد و او نگران می شد که اگر پولش ته بکشد، چه کار باید بکند.
راهب متوجه نگرانی او شد و گفت: نگران نباش. من به تو قول داده ام که بعد از رسیدن به معبد بالای کوه، با شادی به خانه بازگردی.
او پس از شنیدن حرف راهب، با طیب خاطر و بدون نگرانی همۀ پولش را در راه به مردم فقیر صدقه داد.
سرانجام آنها به معبد رسیدند. مرد با عجله و بلافاصله از راهب درخواست کرد که راز شادی را به او بدهد.
راهب گفت: من راز شادی را به تو داده ام.
او با تعجب زیاد گفت: کی چنین چیزی به من دادی؟ چرا من متوجه نشدم؟
راهب گفت: فعلاً که اینجا هستی، چند روزی در اینجا بمان.
مرد ناچار پذیرفت و چندین روز در معبد ماند. اما کم کم از برگزاری روزانۀ مراسم دعا خواندن و قرائت کتاب مقدس توسط راهب های بودایی احساس بی قراری و ناراحتی کرد. به راهب مراجعه کرد و از او خرج و توشه ای درخواست کرد تا بتواند به خانه و شهرش برگردد.
راهب این بار هم به او گفت: من خرج سفر تو را قبلاً داده ام.
مرد دیگر مطمئن شد که راهب پیر یک دروغگو است. با ناراحتی معبد را ترک کرد و از دامنۀ کوه سرازیر شد. بعد از کمی طی راه، دیروقت شد. او خسته و گرسنه بود اما هیچ پولی نداشت و نمی دانست چه کار باید بکند.
در این هنگام دهقان پیری او را دید و گفت: شما همان کسی هستید که به من کمک کردید. اینجا چه کار می کنید؟
مرد به خاطر نیاورد که کی به این پیرمرد کمک کرده است. دهقان پیر با او مثل خویشاوند خود برخورد کرد و شب او را در خانه اش مهمان کرد.
روز بعد، مرد به راهش ادامه داد. در راه وقتی به مشکلی بر می خورد، افرادی که قبلاً به آنها کمک کرده بود، به دادش رسیدند. وقتی سرانجام بدون هیچ پولی، اما شاد و خوشحال به خانه اش رسید، ناگهان متوجه شد که پیرمرد راست می گفت و راز شادی را به او داده است. آن راز ساده این بود که اگر با شادی و طیب خاطر به دیگران کمک کنی، این شادی و خوشحالی خیلی زود به خودت باز می گردد. مرد ثروتمند به خاطر آورد که در گذشته، همیشه به امید جبران شدن، به دیگران کمک می کرد و همین انتظار و برداشت نیز به خودش بر می گشت.

 

منبع:bartarinha.ir



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.


پیشنهاد به مشاوران، مربیان پرورشی

معرفی الگوهای مناسب علمی، ورزشی، فرهنگی به دانش آموزان

توجه به بهداشت روانی و جسمی دانش آموزان برگزاری جنگ خنده در مراسم صبحگاهی یا اعیاد که با گفتن لطیفه های مناسب و اخلاقی باعث ایجاد شور و نشاط و تخلیه هیجانی می شود. ایجاد تابلوی اعلانات تحت عنوان ایستگاه خنده که شامل شعرهای شادی آفرین و لطیفه های مناسب می باشد.  استفاده از پیام های بهداشتی شاد در تابلوی اعلانات  برگزاری جشن ها به مناسبت های مختلف

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ


 برگزاری جنگ شادی خانوادگی در مدرسه

 برگزاری مسابقات ورزشی، تفریحی، فرهنگی، هنری و علمی بین دانش آموزان  آموزش مهارت های زندگی (خودآگاهی، همدلی، ارتباط مؤثر، تصمیم گیری، حل مسأله، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، توانایی حل مسئله، توانایی مقابله با استرس)


 برگزاری برنامه های صبحگاهی بانشاط و پربار همراه با موسیقی و ورزش


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ


چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

میگویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.

روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.

پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!

کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر.!!!

و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!

معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم.

این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !



چگونه می توان محیط مدرسه را به محیطی با نشاط وشاد تبدیل نمود.

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب (ره) انواع ترازو وبلاگ کانون نویسندگان و شاعران ایران اموزش و ترفند پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان پوگبا موزیک وب سایت شخصی رضا سوری